به صدای قلب بچه ای که تو رحم مادرشه گوش کردم
هم هراس بود هم آرامش. من که ترسیدم بیشتر اما خودش چه حسی داشت نمیدونم
حتما مادرش میدونست . شاید اگر ازش سوال می کردم جوابم رو میداد
صدا تند ، بی وقفه ، با شتاب زیاد ، با هر تپش فکر میکنی صدا تند تر میشه ، سرعتش افزایش پیدا میکنه ولی باز میبنی تو همون ریتمی .
اما انقدر شتاب زیاده . انقدر بی پروا شوق پریدن داره که هربار این حس بهت دست میده
به سرعت میزنه میبره با خودش آدمو
میزنه ، تپش تپش تپش ریز و سریع ، حرکتی پیوسته ، جریانی تند به سمت سلول ها ، تغذیه و اکسیژن برای تقسیم سلولی ، رشد ، تعادل و آنجا که قلب شکل بهتری به خودش بگیره و مغز راه بهتری برای پرواز پیدا کنه
شاید اگر مادر بودم معنی این کلمات رو بهتر احساس میکردم ؛ فارغ از هر گره کوری
شاید اگر روزی مادر شم متن شیداگونه تری برای فرزندم به قلم ببرم
درباره این سایت